.
صفحه اصلي آرشيو جستجو پيوند ها تماس با ما
 
آخرین عناوین
روایتی خواندنی از تشییع با شکوه پیکر «حبیب شهدای مازندران» در ساری
عجب شکوهی داشت، همه آمده بودند، بدون تابلو! خالص و بی ریا! متواضع و بی ادعا، صمیمی و دلربا، پیشکسوتان عرصه های جهاد و ایثار و شهادت، همه در آغوش هم آرام می گرفتند و چقدر هم از یکدیگر دلبری می کردند!

شمال نیوز: عجب شکوهی داشت، همه آمده بودند، بدون تابلو! خالص و بی ریا! متواضع و بی ادعا، صمیمی و دلربا، پیشکسوتان عرصه های جهاد و ایثار و شهادت، همه در آغوش هم آرام می گرفتند و چقدر هم از یکدیگر دلبری می کردند!

خاطره بازار و خاطره بازی شلوغی بود، اینجا بجای خودستایی همه از طرف مقابل تعریف و توصیف می کردند، صحبتها بوی اختلاف نمی داد، بوی وحدت می داد، نگاههای مهربان از جنس دفاع مقدس موج می زد، دلتنگی پشت دلتنگی، دگرخواهی پشت دگرخواهی، فضای حاکم بر امامزاده یحیی و مسیر تشییع جنازه تا حسینیه شهدا و تا روستای زادگاهی آقاسیدحبیب یعنی ورکلا، بطور عجیبی معنوی و خاطرخواهانه بود، هیچکس منتظر آمدن دیگری نبود، همه متواضعانه به سوی دوستان خیز می گرفتند! رده و درجه و مسئولیت، ملاک حلقه زدن بر گرداگرد رزمندگان دیروز و پیشکسوتان امروز نبود!

آخ که چقدر دلم برای چنین فضای صمیمانه ای تنگ شده بود!

مطالبه ها، مادی نبود، دلی بود، یکی رفت حرف گله آمیز بزند، دستها و نگاهها و ایماها و اشاره ها متوقفش کردند، موها سپید شده بودند و پاها می لنگیدند و کمرها خمیده و زانوها کم توان شده بودند و بعضی ها هم از عصا و ویلچر کمک می گرفتند، اما چهره ها و زبانها و چشمها، رنگ و بوی جوانی به خود گرفته بودند و در یک کلام عشق پیدا بود!

حلقه های مفقوده پیدا شده بودند، هر یک از نشانداران زخم ها و تیرها و ترکشها، گمشده های خود را یافته بودند، التهاب ها فرو نشست و هر کسی را که می دیدی، پیش محبوب خود احساس آرامش می کرد، فضا، فضای بهشتی بود و یقینا" خداوند به چنین اجتماعی مباهات می کرد! با اینکه مسیر و زمان طولانی بود، اما هیچکس احساس خستگی نمی کرد! دم مسیحایی سیدحبیب همان حبیب الشهدا، حبیب لشکر مازندران، حبیب خدا که او را بقیةالشهدا هم خطاب می کردند، بر روح و جان جمعیت حاضر اثر کرده بود و اولویت بحث ها و حرف ها غزه بود، کسی دلتنگ کرسی قدرت نبود و یا دلهره حفظ قدرت نداشت، طعنه و کنایه نبود، همه قدرشناس این دیدار موقت و کوتاه بودند، فرماندهان و مقامات هم حضور داشتند، اما ساده و صمیمی و بی محافظ!

 

اینجا فقط لبها نمی خندیدند که بگویند مصنوعی بود، خنده ها از چشمها می باریدند و گونه ها هم می خندیدند، دلها هم می خندیدند، خنده بازار واقعی بود، زبان مشترک همه آنها، ذکر خاطراتی از معنویت کم نظیر سیدحبیب بود، گاهی فراموش می کردم که ما در تشییع جنازه ایم، حس می کردم که این مراسم، مجلس بزرگداشت سیدحبیب عزیز در زمان حیات اوست که ای کاش چنین بود و ما یاد می گرفتیم که در زمان حیات خیلی بیشتر از آنچه که هستیم، قدردان هم باشیم!

 

باور کنید که همه کار داشتند، اما برای حضور در این مراسم، قید کارهای حتی مهم را زده و حضور یافته بودند و خود من هم پس از سی سال تدریس، اولین بار بود که کلاسهایم را لغو کردم و حضور را بر غیبت و غفلت ترجیح دادم و بی منت آمدم تا دلم را بیش از همیشه تحویل گرفته باشم!

 

حسینیه شهدا باز هم محور شد و علاوه بر برگزاری مراسم ویژه و شورانگیز در قسمت پایانی تشییع سیدحبیب در ساری، بتواند مراسم مفصلی نیز برای سومین روز عروج شهید برگزار کند!

 

مراسم آموزنده و عبرت انگیزی بود و نشان داد که نسل دفاع مقدس هنوز هم تعیین کننده و الگوساز است، مخصوصا" وقتی می دیدم که تعداد سردارها و سرهنگها خیلی کمتر از مردم عادی نبود و این تداعی همان فضای دفاع مقدس است که گاهی شاعرانه برای آن اظهار دلتنگی می کنیم!

 

از سیدحبیب بیشتر بیاموزیم و خروجی حضور در اینگونه مراسم همان معنویت و سادگی و خلوص و خدمت و ولایت مداری باشد که انصافا" حبیب لشکر مازندران اسوه بیادماندنی این مجموعه خصائل مؤمنانه بود.

 

یادمان باشد که شهید عزیز حاج سیدحبیب حسینی، بهره چندانی از مواهب مادی دنیا نبرد و خانه محقر و ساده زیستی و گاهی هم تنگدستی ایشان گواه همه چیز بود، اما سرمایه واقعی او مانند حاج قاسم عزیز، همین جمعیت کثیر تشییع کننده بود که بیش از ۶ ساعت پای کار ایستادند تا با عزت هر چه تمام تر،نه فقط خاکسپاری، بلکه او را از معراج شهدا تا عرش خدا بدرقه نمایند!

 

بدرقه ای با چشمانی خیس و بارانی اما با خاطری آرام و ضمیری امیدوار!

 

روحش شاد، راهش پررهرو و یاد و نامش جاودانه باد

 

دکتر صادقعلی رنجبر مدرس دانشگاه


ایمیل مستقیم :‌ info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
 
working();
نظرات خوانندگان :

نا شناس 15 آبان 1402
کسی که باخدا باشد و خداوند از او راضی باشد مهر و محبت او دردل بندگان خدا زنده و جاوید می‌ماند بی ریا با خدا معامله کرد و مردم بی ریا و مخلص برایش آمدند عمری بهترین عبد برای معبود بود و امروز نامش برای ما زنده و راهش برای ما گرامی است زندگی اش به خیر بود و عاقبتش به خیر آنچه داشت برای خدا بود و عزت و کرامت امروزش را از خدا گرفت روحش شاد و راهش پر رهرو ویادش جاویدان
معصومی 15 آبان 1402
جناب آقای دکتر همانطور که در دلنوشته ات آمده همه به عشق عبد خاص خدا آمده بودند و یقین داشته باشید که همه کسانی که حضور داشتند خاص هستند نه برای پست و مقام بلکه برای خداوند تبارک وتعالی.
و به دوستانی که حضور داشتند برای همه دوستان در وداع حضور داشته باشیم.

ارسال نظر :
پاسخ به :





نام : پست الکترونیک :
حاصل عبارت روبرو را وارد نمایید :
 
working();

« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما »
هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد

سامانه آموزش آنلاین ویندی
Page created in 2.598 seconds.